کد مطلب:223232 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165

مرإسم ولایتعهدی

مرإسم ولایتعهدی

سرانجام بعد از آنكه حضرت به اجبار ولایتعهدی را پذیرفت، مأمون طی مراسمی والیان، كارگزاران حكومتی، فرماندهان لشكر، قاضیان و بزرگان را جمع كرد تا با حضرت بیعت كنند. مأمون ابتدا به فرزندش عباس دستور بیعت داد. حضرت رضاعلیه السلام دست خود را بلند كرد به گونه ای كه پشت آن مقابل چهره خودش و كف آن پیش روی مردم بود. مأمون گفت دست خود را برای بیعت دراز كن. حضرت فرمود رسول خداصلی الله علیه واله این چنین بیعت می كرد و عباس پسر مأمون چنان بیعت كرد كه دست آن حضرت بر روی دست او قرار گرفت و مردم نیز همان گونه بیعت كردند. سپس شاعران و سخنوران در فضایل آن حضرت و اقدام مأمون داد سخن دادند. آنگاه مأمون از امام علیه السلام خواست تا برای مردم سخن بگوید، حضرت ( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 3/1 - 381. اخبار و آثار إمام رضاعلیه السلام ، ص 140؛ حدیقة الشیعة، ص 43صلی الله علیه واله ؛ روضة الواعظین، ص 3علیه السلام 3؛ الارشاد، ص 290، 293؛ بحار الأنوار: 10/صلی الله علیه واله 11 به بعد؛ ضحی الإسلام، 2/2 - 0علیه السلام 1؛ تاریخ ایران، ص 219، 519؛ تاریخ عرب، 383/1؛ ضحی الإسلام، 5/1علیه السلام ، 125؛ طبقات الشعراء، ص 522؛ تجارب السلف، ص 142، 2علیه السلام 1؛ ادبیات انقلاب در شیعه، 8/2صلی الله علیه واله ، علیه السلام 13، 155، 484؛ الفهرست، ص صلی الله علیه واله صلی الله علیه واله 2، 8صلی الله علیه واله 2. )

پس از حمد و نیایش خداوند، فرمود: همانا ما به سبب رسول خداصلی الله علیه واله بر گردن شما حقوقی داریم و شما را نیز كه امت آن حضرتید برگردن ما حقوقی است هرگاه شما آن حقوق را بپردازید ادای حقوق شما نیز بر ما واجب می شود.

( مقاتل الطالبین، ص 5علیه السلام 3؛ عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 385/2؛ الارشاد، ص 290؛ روضة الواعظین، ص 1علیه السلام 3. )

از جمله كسانی كه در مرو حاضر به بیعت با حضرت رضاعلیه السلام نشدند، سه تن از عباسیان متعصّب بودند: عیسی جلودی، علیّ بن أبی عمران و أبو یونس كه به ( الارشاد، 250/2. )

دستور مأمون به زندان افكنده شدند.

( تاریخ فخری، ص 301؛ تجارت السلف، ص 158؛ الكامل فی التاریخ، 2/4صلی الله علیه واله 1؛ تاریخ طبری، 8/5 - علیه السلام 13؛ مروج الذهب، 441/2، تذكرة الخواص، ص 200؛ مطالب السؤول، ص 85؛ تاریخ خلیفة، 508/2؛ روضة الواعظین، ص 1علیه السلام 3؛ وفیات الاعیان، 432/2؛ تاریخ الموصل، ص 341؛ تاریخ ابن وردی، 318/4. )

در همین مجلس بود كه مأمون حضرت را «رضا» خواند و دستور داد به نام ( منتهی الآمال، ص 298. )

حضرت سكه زنند و در تمامی بلاد و قصبات به نام او در منابر خطبه بخوانند. آنگاه دستور داد كه لباس سیاه را كه شعار عباسیان بود از تن بیرون آورند و لباس سبز را ( روح الإسلام، ص صلی الله علیه واله 28؛ تاریخ عرب، ص 403؛ زندگی در حكومت عبّاسیان، ص 8صلی الله علیه واله . )

به رسم علویان بر تن كنند. و دخترش «ام حبیب» را به تزویج حضرت درآورد (ام حبیب چهل سال از إمام علیه السلام كوچكتر بود) و همچنین دختر دیگرش «ام فضل» را به عقد محمّد بن علی علیه السلام فرزند آن حضرت درآورد. (إمام جوادعلیه السلام در این زمان هفت سال بیشتر نداشت). و خودش توران دختر حسن بن سهل را تزویج كرد.

( البدایة والنهایة، 9/1صلی الله علیه واله 2؛ روضة الواعظین، ص 2علیه السلام 3. )

( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 2/علیه السلام 38؛ تاریخ الخلفاء، ص علیه السلام 30؛ تذكرة الخواص، ص 200؛ مسند الإمام الرضاعلیه السلام ، 0/1علیه السلام ؛ تاریخ خلیفه، 508/2؛ مطالب السؤول، ص 85؛ البدایة والنهایة، 248/10؛ تاریخ فخری، ص 301؛ تایخ كامل، 0/10علیه السلام 2؛ تاریخ طبری، 59/13صلی الله علیه واله 5؛ مروج الذهب، 441/2؛ روضة الواعظین، ص 2 - 1علیه السلام 3؛ بحار الأنوار: 120/12؛ الارشاد، ص 4 - 253؛ منتهی الآمال، ص صلی الله علیه واله 32؛ اثبات الوصیة، ص 8 - علیه السلام 39؛ تاریخ روضة الصفا، 9/3 - 458؛ مدینة المعاجز، ص 0علیه السلام 4 به بعد. )

یكی از اهداف این ازدواجها آن گونه كه پاره ای مورّخان نیز نقل كرده اند، گماشتن جاسوس برای حضرت بود چنان كه حضرت جوادعلیه السلام توسط همسرش مسموم و به شهادت رسید. مأمون، هم درباره حضرت رضاعلیه السلام این هدف را دنبال می كرد و هم درباره فضل بن سهل. وی با طرح مسأله ولایتعهدی از یك سو قصد آن داشت كه به حكومت خود مشروعیت بخشد تا از قیامها و شورشهای علویان در امان بماند و از سویی دیگر خطر وجود امام علیه السلام را كنترل نماید، و با این كار رابطه میان ایشان و شیعیان را قطع و از وجود حضرت به نفع خود بهره مند شود. شیخ ( الصلة بین التصوّف والتشیّع، ص صلی الله علیه واله 25، به نقل از جعفر مرتضی حسینی، زندگانی سسیاسی هشتمین إمام، ص علیه السلام 13. )

صدوق نیز از طرح جاسوسی مأمون گزارشهایی ارائه می دهد:

هشام بن إبراهیم (در مرو ) به ذوالریاستین پیوست، و ذوالریاستین او را مقرب می داشت و نزد خود می خواند و او اخبار و احوال حضرت رضاعلیه السلام را برای ذو الریاستین و مأمون نقل می كرد. به این سبب منزلت او نزد آنان زیاد شد و از احوال ضرت رضاعلیه السلام چیزی از آنها پوشیده نمی ماند تا آن كه مأمون او را دربان آن حضرت قرار داد و او از رفت و آمد مردم نزد آن بزرگوار جلوگیری می كرد، مگر آن را كه خود دوست می داشت، و بر حضرت رضاعلیه السلام تنگ می گرفت و آن جناب در خانه خود تكلم به چیزی نمی فرمود، مگر آن كه هشام به مأمون و ذوالریاستین خبر می داد.

( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 2 و 393/9. )